-
من در میان جمع و دلم در جای دگر..
1395,02,06 21:28
گفته بودم من آدم جمع های شلوغ نیستم،پارتی دیشب هم یکی از آن حال به هم زن های شلوغش بود که سگ صاحبش را نمی شناخت.می لولیدند در هم، پسرهایی که شجاعت دود می کردند و دخترهایی که آمده بودند قیمت بخورند و چشم رغیب را کور کنند.چپ و راست پیک،پیک تفاهم سر می کشیدند و صورت هایشان لحظه به لحظه به هم نزدیک تر می شد. سیگاری روشن...
-
دلتنگم،اما نه برای هر کس!
1395,02,04 23:33
هوا ابری و بارانی ست و من دلتنگم و این همه ی اعتراف هاست... پ ن 1:انتظار نداشته باشید که با این اعتراف دوره بیفتم توی خیابان ها تا مخ یک مادر مرده را برای چند ساعت همخوابگی بزنم تا هوا کمی بهتر شود و دلتنگیم کمتر!!درست است دلتنگم،اما نه برای هر کس!!... پ.ن2: قیامت می کند حسرت، مپرس از طبع ناشادم ... پ ن3:بازم دلم...
-
هوا سوز دارد!!
1395,01,15 16:16
از خواب بیدار می شوم و پتو را از روی خودم بر می دارم و از روی تخت بلند می شوم. اما ،یک چیزیم هست امروز، ته دلم می لرزد. یک جور دلشوره،یک جور بی قراری که نمی دانم از چیسیت و برای چیست؟!یک سرمای عجیبی امروز به تنم افتاده که صدایم می لرزد،پلک هایم می لرزد،پاهایم می لرزد،دستهایم می لرزد،قلبم می لرزد،ذهنم می لرزد،حتی این...
-
[ بدون عنوان ]
1394,12,13 22:35
دیشب باز هم تا صبح خوابم نبرد.خمیازه های کشدارم تا صبح با من بیدار بودند.دیشب تا صبح فکر می کردم که چقدر از این دنیا و آدم های به ظاهر آدمش و این روز و شب های تکراری طلبکارم.از خانه سیاهم بیرون زدم و بی هدف در کوچه ها و خیابان ها پرسه می زدم.نمی دانم چند دقیقه و چند ساعت، اما وقتی به خودم آمدم که صدای اذان را شنیدم...
-
20 ساعت تهران
1394,12,13 22:33
تهران...یک نفس عمیق از هوای پر دود،اما دوست داشتنی،بی تابی من در همت،بی تابی من در گاندی،خیایان های شلوغ،نبودن جای پارک،بی قراری من شاید تو هم بیایی،دود سیگار،خیال تو بوی عطر تو،بوی عطر تو،وای وای...اضطراب من،دستهای عرق کرده،چشم های ملتمس آن زن فال فروش،خیابان های پر خاطره،پیاده روی در ولیعصر،پاهای خسته من،یک بلیط به...
-
من هیچ نگفتم الا سکوت باد که اصلا نمی وزید!
1394,12,01 23:41
گاهی با یک فوت٬ تکلیف تمام شمع ها روشن میشود !! گاهی بادی از ناکجا می آید، تکلیف تمام شمع ها روشن می شود!! گاهی با آتش،تکلیف تمام شمع ها روشن می شود!! پ ن:گاهی با بی اعتنایی،گاهی با غرور،گاهی با نیشخند،گاهی با دستان تو در دستان دیگری،گاهی با دوری،گاهی با فرصت طلبی،گاهی با نامردی،گاهی با یک خمیازه،گاهی با یک نگاه،گاهی...
-
خودم می خوام دلم راضی نمیشه ..
1394,11,22 23:12
امروز بعد از برگشت خوردن چک و ریجکت سوم و فکر و خیال هزاروم و چای دوم و سیگار اول. چیزی بر دلم روحم سنگینی کرد .دلم مردن خواست.با بغضی که هر آن ممکن بود بترکد.کتم را پوشیدم و از شرکت به سمت بانک پیاده راه افتادم و به این فکر می کردم که اگر می دانستم کی قرار است بمیرم چقدر خوب می شد.نزدیک بانک مرد کوری بود که داشت عینک...
-
من کاسه صبرم.. این کاسه لبریزه..
1394,11,12 00:57
به مرز جنون رسیده ام دکتر....دیگر نمی توانم...امروز صبح که از خواب بیدار شدم تنهاییم به من سلام کرد!!...وحشت زده بودم ، من هم آرام و با ترس جواب دادم .حسی عجیب به این تنهایی داشتم.نمی دانستم که این حس عشقست یا نفرت اما من را خیلی مجذوب خودش کرده بود.تنهایی پاکت سیگار را از جیبش بیرون آورد و یک نخ به من داد و یکی برای...
-
در شهر یکی کس را هوشیار نمی بینم ..
1394,10,27 11:15
به سختی چشم هایش را باز می کند به سقف اتاقش خیره می شود.هیچ چیز یا شاید هیچ کس به او از این سقف نزدیک تر و آشنا تر نبود.سقفی که شب ها با او خوابیده و صبح ها با او بیدار شده با او اشک ریخته،خندیده،بغض کرده،رویاها را به تصویر کشیده،شب هایی با او سیگار کشیده و حتی از درد زیاد هر روز ترک خورده... از روی تخت بلند می شود و...
-
یه مرد بود یه مرد
1394,10,12 21:03
چه کسی گفته یک مرد مثل فولاد است و زنگ نمی زند؟!به خدای علی قسم یک مرد هم، می ترسد،از رابطه،از دوری،از دوست داشتن،از دوست نداشته شدن،از ابراز عشق کردن،از زنگ زدن به معشوقه اش،از فکردن به او،از فکر نکردن به او،از زیبایی معشوقه،از مهربانی او،از عکسهای دونفره،از عکسهای تکی،از تنها شام خوردن ها و سر به بالین گذاشتن ها،از...
-
ایستاده ام اما سخت..
1394,10,10 20:49
ا یستاده ام تنهای تنها در شهری که می گویند هیچ کس تنها نیست یا تنها نمی ماند! از من اگر بپرسید همه این ها چرند است تنهایی علت دارد نه زمان و مکان ،تنهایی گاهی برای او ست گاهی برای غیر او . حال نشستهام در ایستادگی آخرین نخ؛ آن تنهای بدون تنهایی تا سهمی را که از او ندارم دود کنم. تا دوباره سایهی کمرنگی باشم در...
-
گفتم:مرا یادت هست؟!
1394,10,10 20:48
گذشتن از چیزی که واقعیت دارد،واقعیت هایی که هیچ گذشته ایی ندارند یا نرسیدن به آدم هایی از جنس مجازی و غیر مجازی که وجود دارند اما وجود ندارند!به همین نقطه زیر علامت تعجب بودن یا نقطه زیر علامت سوال بودن یاد دوستانی که دوستشان داشتم و دوستم نداشتند،یاد تمام آنهایی که از من دیرتر به دنیا آمده اند و زودتر از دنیا رفته...
-
اسماعیل خطابم نکنید!!
1394,08,30 00:25
چند سال گذشت از آن سالهایی که من قربانی عشقی بودم که معشوقه اش عاشق نبود،بالغ نبود،عاقل نبود،با من نبود،تنها نبود،ساده نبود،پاک نبود،در یک کلام آدم نبود.حالا جواب ذهنم را دلم را،تنم را چه بدهم؟...اسماعیل خطابم نکنید!من قربانی عشقی هستم که به من یک لحظه هم رحم نکرد.
-
چه اشناست. .یادش به خیر
1394,08,24 20:15
دیشب که به خانه که بر می گشتم هوا سرد و بارانی بود و من سرتا پا خیس بودم.دختری از روبرو با یک چتر می آمد که با دیدن من در آن خیابان شلوغ ایستاد و چشمهایش را تنگ کرد.به گمانم به یاد کسی افتاده بود.من هم بعضی اوقات این گونه می شوم. خواستم کمکش کنم قدم هایم را آهسته تر برداشتم تا شاید یادش بیاید.نمی دانم رنگ لباس...
-
..
1394,08,04 01:19
توی همه نوشته هایم یک نگاه،یک صدا،یک گرمی دست ها،یک شیرینی لب ها،یک بغل آرامش،یک دنیا امید،یک عشق...یک جسارت،یک هوس،یک موی بلوند،یک پول زیاد،یک لندهور،یک خیانت،یک حقارت،یک بغض،یک گریه،یک درماندگی،یک تنهایی،یک افسردگی،یک نخ سیگار،یک سیاهی هست که دلیلش، فقط و فقط هم به خاطر همان عصری بود که..
-
من از او خاطره دارم ..
1394,08,04 01:10
خاطراتی هست که میشود در آنها با خیال راحت گم شد.خاطراتی هست که میشود در آنها خود را پیدا کرد. لابلای خاطرات خاک خورده تلخ و شیرین می توان نشست، مشتی خاطره شیرین برداشت و از دلتنگی ها گذشت .خاطراتی هست که میتوان هدیه داد به ذهن دوستی به ظاهر صمیمی و گفت یادش تو را فراموش! خاطره هایی هست که یادش هم خاطره است، که...