!! تراوشات یک ذهن پریشان

پنهان شده ام پشت لبخندى که درد میکند...زمین...خمیازه ایى بکش به زیر پاى من..فقط همین

!! تراوشات یک ذهن پریشان

پنهان شده ام پشت لبخندى که درد میکند...زمین...خمیازه ایى بکش به زیر پاى من..فقط همین

یه مرد بود یه مرد


چه کسی گفته یک مرد مثل فولاد است و زنگ نمی زند؟!به خدای علی قسم یک مرد هم، می ترسد،از رابطه،از دوری،از دوست داشتن،از دوست نداشته شدن،از ابراز عشق کردن،از زنگ زدن به معشوقه اش،از فکردن به او،از فکر نکردن به او،از زیبایی معشوقه،از مهربانی او،از عکسهای دونفره،از عکسهای تکی،از تنها شام خوردن ها و سر به بالین گذاشتن ها،از خیانت،از بی غیرتی از...

درست است که در ظاهر یک مرد مثل فولاد است و زنگ نمی زند،اما خم که می شود!شرمنده که می شود!و این ها همه یعنی مرگ یک مرد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد