دلم ۳ نقطه میخواهد
خواب دیدم در پشت طولانی ترین چراغ قرمز گیر افتاده ام و با صدای بلند به موسیقی گوش می دهم.یک دفعه دیدم همه سرنشینان ماشین های دیگر دهانشان کف کرده و از گوش هایشان خون می آید. عابران پیاده هم کمی این طرف و آن طرف بالا پایین میپرند و کمی بعد میمیرندحالا فقط من زنده مانده ام و دختر همسایه که تازگی ها فهمیده ام هم کوره هم کره....
از خواب پریدم با عجله پرده را کنار زدم و دیدم دختر همسایه روی لبه پنجره ایستاده و طوری که انگار می بیند به من نگاه کرد و از پنجره بیرون پرید.ترسیده بودم پاهایم می لرزید سر جایم خشکم زده بود.حتی نمی توانستم فریاد بزنم. هنوز موسیقی در حال پخش بود که به ترسم ضمیمه شده بود.